کتاب «آمینادب: گزارش یک سرگردانی» نوشته موریس بلانشو، رمانی فلسفی است که داستان آن حول شخصیت اصلی به نام توماس میچرخد. در این رمان، توماس به شهری ناآشنا میرسد و با دیدن زنی در پنجره ساختمانی مرموز، وارد فضایی پیچیده و پر رمز و راز میشود. او در این مکان با افرادی غیرعادی و مبهم مواجه میشود که به گونهای گیجکننده و رمزآلود با او سخن میگویند. ساختار داستان کمابیش خطی و سنتی است، اما بلانشو با تأکید بر بیگانگی و زیباییشناسی ضدرئالیستی، این قالب را چالش میکند و با روایت روایتی نزدیک به شرح رخدادها (recits) به نابودی صدای روایی و قواعد مرسوم داستانگویی نزدیک میشود. این کتاب از دومین رمانهای بلانشو است و به نوعی گذار او از رماننویسی به شکل روایتهای فلسفی و داستانهایی که از قواعد معمول فاصله میگیرند محسوب میشود. زیباییشناسی ضدرئالیستی و تأکید بر تجربه بیگانگی، ویژگیهای بارز این اثر هستند. اگر بخواهیم خلاصه کنیم، «آمینادب» داستان ورود به فضایی پیچیده و فلسفی است که خواننده را با پرسشهای بنیادی درباره هویت، حضور و غیاب، و مرزهای روایت آشنا میکند.